مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 3 روز سن داره
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

مهرساگلی

هفته ای که گذشت

تو این هفته برای هر روزش یه برنامه داشتم: شنبه که بابایی رفت شیراز و ما هم خونه مامان جون بودیم بعد از ظهر مامان بالاخره برنامه کوتاهی موی منو اجرا کرد و برای چهارمین بار رفتم آرایشگاه . البته آرایشگره خیلی موهام رو کوتاه نکرد و بیشتر مرتبش کرد. شب کا بابا اومد هم رفتیم پیش کیمیا عمه فاطمه و شوهرش هم اومده بودن چند تا ترقه و فشفشه هم با خودشون آورده بودن تا برای کیمیا که نتونست بیاد عروسی روشن کنن و تا حدودی از دلش در بیارن. راستی بابا هم از شیراز برام یه روباه آورد و حالا مجموعه دم طلام کامل شده .  جالبه که برای همه اعضای خانواده هم نقش تهیه کردم بابا آقا روباهه هست خودم دم طلا . مامان حنا. مامان جون شنگول و باباجون هم ابریه. جال...
23 فروردين 1395

تولد مامان جون و عروسی عمه فاطمه

امسال توی عید یه ناهار با دایی اینا و ارمغان رفتیم صحرا برای ما دو تا که خیلی وقت بود همو ندیده بودیم بخاطر مریضی خیلی خوب بود و حسابی باهم بازی کردیم توی عیدی یه ادت پیدا کرده بودم که اصلا دوست نداشتم خونه بمونم تا بابا میومد اصلا اجازه ناهار خوردن بهش نمیدادم و فقط می خواستم بریم بیرون و شبا تا ساعت 2 توی خیابونا در خال گشت زنی بودیم یه شب که ساعت 1 رفتیم پارک اونجا از مهمونای نوروزی یه دختره بود که خیلی باهم بازی کردیم و حالا فکر میکردم که اون همیشه تو پارکه برای همین مرتب بهونه پارک رو میگرفتم حتی برای اینکه تو خونه نمونم حاضر بودم برم دکتر یا با مامان برم آرایشگاه یه روز صبح که بیدار شدم به مامان گفتم بریم پیاده روی مامانم بیچاره ...
14 فروردين 1395

عیدانه 95

امسال از بس ذوق سفره هفت سین داشتم مامان از یه روز قبل برام سفره انداخت اونم روی زمین تا من کاملا مسلط باشم و هر اتیشی دلم خواست بسوزونم دیگه اخر شبی دست کردم ماهی بیچاره رو از تنگ در اوردم و ماچش کردم  خونه مامان جونم با شمع سفره کلی تولد بازی کردم  متاسفاته عید امسال با مریضی شروع شد از قبل عید که ارمغان مریض شد از روز عید هم مامان طوری که موقع سال تحویل هم در خواب گذشت و فرداش که دیگه مامان اینقدر حالش بد بود که بستری شد تو بیمارستان و منم خونه مامان جون بودم حالا وقتی مامان اومده بود من بهش چسبیده بودم و به مامان جون میگفتم مروتلخ بسوزون مامان خوب بشه یا برویز بخور تا خوب شی امسال قصد سفر به عسلویه داشتیم که این مریضی لعن...
4 فروردين 1395
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد